گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ناپلئون
فصل بیست و نهم
VII -تولد مجدد پروس:1807-1812


در اخلاق آلمانها هسته ای سخت وجود دارد که بر اثر قرنها زندگی دشوار در میان اقوام بیگانه و جنگجو محکم شده است و می تواند شکست را مغرورانه تحمل کند و در انتظار نشان دادن عکس العمل بماند. همچنین پروس رجال برجسته ای مانند شتاین و هاردنبرگ، شارنهورست و گنایزناو داشت که نمی گذاشتند روزی بگذرد و در فکر نجات پروس نباشند. مسلم بود که

اگر میلیونها نفر سرف، که در بندگی دیرین به سر می برند، می توانستند از زیر یوغ بندگی موهن رها شوند و بر روی زمین یا در شهرها به کار آزاد بپردازند، چه تحرک شدیدی به اقتصاد پروس می دادند. و آن شهرها نیز، که در این زمان بدون فعالیت و تحت فرمان اشرافی می زیستند که تجارت را خوار می شمردند و از مراکزی دوردست بر ملت حکم می راندند، می توانستند، تحت انگیزه و تجارب ناشی از آزادی، ابتکارات حیاتبخشی در صنعت و تجارت و دارایی داشته باشند. فرانسة انقلابی سرفهای خود را آزاد کرده و به پیشرفت نایل آمده بود، ولی شهرها را تحت انقیاد سیاسی پاریس گذاشته بود. چرا پروس بر فاتح پیشدستی نکند و شهرها و همچنین سرفها را آزاد نسازد؟
فرایهر هاینریش فریدریش کارل فوم اوندتسوم شتاین چنین می اندیشید. شتاین به معنی صخره است؛ و شهر اجدادی و خانوادگی او در کنار رود لان قرار داشت؛ این رود در بالای شهر کوبلنتس به رودخانة راین می ریزد. وی بارون نبود، بلکه فرایهر یعنی آزادمرد بود، و به طبقة شهسواران امپراطور یعنی گروهی تعلق داشت که متعهد بودند از ملک و قلمرو او دفاع کنند. شتاین در 26 اکتبر 1757 (نه از صخره و نه در صخره) بلکه در ناساو متولد شد. پدرش به عنوان پیشکار در خدمت امیر برگزینندة ماینتس کار می کرد. شتاین در شانزدهسالگی وارد دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوتینگن شد. در آنجا آثار مونتسکیو را خواند؛ مانند او از قانون اساسی انگلیس به تمجید پرداخت؛ و تصمیم گرفت مردی نامدار شود. از این رو از کارآموزی قضائی در دادگاههای امپراطوری مقدس روم دروتسلار و در دیت امپراطوری در رگنسبورگ چشم پوشید.
در 1780 وارد دستگاه اداری پروس شد و در ادارة صنایع و معادن وستفالن به کار پرداخت. در 1796 در ادارة امور اقتصادی همة استانهای پروس در طول رود راین مقامی والا به دست آورده بود. استعداد او در کار و موفقیت پیشنهادهایش باعث شد که برلین در 1804 از او دعوت کند تا به عنوان وزیر بازرگانی به کار بپردازد. هنگامی که به پایتخت خبر رسید که ناپلئون ارتش پروس را در ینا درهم شکسته است، شتاین موفق شد محتویات خزانة پروس را به ممل انتقال دهد. با همین پولها بود که فردریک ویلهلم سوم توانست هزینة دولت در تبعید خود را تأمین کند. احتمالا هیجان و شکستهای جنگ خلق و خوی پادشاه و وزیرانش را تند کرده بود؛ چه در 3 ژانویة 1807 فردریک ویلهلم سوم شتاین را به عنوان «کارمندی سرکش و گستاخ، لجوج و متمرد، که به نبوغ و استعدادهای خود می نازد، ... و بر اثر هیجان و تنفر و کینة شخصی عمل می کند.» از کار برکنار کرد. شتاین به ملک خود در ناساو بازگشت. شش ماه بعد، شاه چون شنیده بود که ناپلئون طرز ادارة شتاین را می ستاید، او را به عنوان وزیر کشور منصوب کرد.
این درست همان مقامی بود که آن آزاد مرد (فرایهر) آتشین مزاج برای پیشرفت اصلاحاتی

که موجب فعالیت مردم پروس می شد از آن استفاده کرد. در 4 اکتبر 1807 کار جدید خود را شروع کرد، و در 9 اکتبر اعلامیه ای را برای شاه تهیه کرد که میلیونها تن از کشاورزان و صدها تن از آزادیخواهان پروسی از مدتها قبل خواستار آن بودند. مادة اول نسبتاً معتدل بود، وچنین اعلام می داشت که «هریک از ساکنین ایالات ما» حق دارد زمین بخرد و آن را برای خود نگاه دارد- حقی که تاکنون از کشاورزان سلب شده بود. مادة دوم به هر فرد پروسی اجازه می داد که به هر صنعت یا تجارت قانونی بپردازد؛ بدین ترتیب، مانند زمان ناپلئون، راه کار و شغل، بسته به استعداد افراد، از هر اصل و نسبی باز، و موانع طبقاتی از اقتصاد برداشته شد. مادة دهم سرفداری را از این پس مطلقاً ممنوع می کرد؛ و مادة دوازدهم اعلام می داشت که «از جشن سن مارتن1 به بعد هرگونه رابطة ارباب و رعیتی در همة ایالات، متوقف خواهد شد ... و فقط افراد آزاد در کشور خواهند بود.» بسیاری از اشراف در برابر این فرمان ایستادگی کردند و به طور رسمی تا سال 1811 کاملا اجرا نشد.
شتاین و همکاران آزادیخواه او طی سال 1808 زحمات بسیار کشیدند تا شهرهای پروس را از تسلط بارونهای فئودال یا افسران بازنشسته، یا مأموران مالیاتی که دارای اختیارات نامحدود بودند آزاد کنند. در 19 نوامبر 1808 پادشاه که دوباره به اصلاحات گراییده بود یک «فرمان مربوط به شهرداری» صادر کرد و بدان وسیله مقرر داشت که شهرها به وسیلة انجمنهای محلی که اعضای آن انتخابی خواهند بود اداره خواهند شد؛ تنها استثنا در مورد شهرهای بزرگ بود؛ در این شهرها شهردار به وسیلة پادشاه از میان سه نفری که انجمن پیشنهاد کند منصوب خواهد شد. حیات سیاسی محلی و سالمی که بدین ترتیب آغاز شد به صورت سازمان برجستة شهرداری آلمان درآمد.
شتاین در بازسازی پروس تنها نبود. گرهاردفون شارنهورست (1755-1813)، کنت آوگوست نایتهارت فون گنایزناو (1760-1831)، شاهزاده کارل فون هاردنبرگ (1750-1822) به منظور سازماندهی مجدد ارتش پروس با همکاری یکدیگر زحمت کشیدند، و ابتکارات مختلفی برای فرار از محدودیتها و سختگیریهای ناپلئون به کار بردند. پیشرفت این عمل چنان بود که شتاین در 15 اوت 1808 نامه ای به یک افسر پروسی نوشت که به دست فرانسویان افتاد و در 8 سپتامبر در روزنامة مونیتور به چاپ رسید. در بخشی از آن چنین آمده بود:
آتش خشم و غضب هر روز در آلمان بالا می گیرد؛ باید آن را دامن بزنیم و مردم را آماده کنیم. خیلی مایلم که با هسن و وستفالن رابطه برقرار سازیم و خود را برای بعضی وقایع حاضر کنیم؛ با افراد فعال و خوش نیت روابط خود را حفظ کنیم، و چنین افرادی را در تماس با دیگران قرار دهیم. ... امور اسپانیا تأثیر پایداری بر جای نهاده است، و آنچه را که از مدتها پیش گمان می کردیم، به اثبات می رساند. اشاعة این اخبار به طور احتیاط آمیز

1. Martinmass ، عید مذهبی کلیسا، به یادبود قدیس مارتن (Martin : 316-397 اسقف شهر تور)، در 11 نوامبر. ـ م.

مفید است. در اینجا تصور می رود که جنگ میان فرانسه و اتریش اجتناب ناپذیر باشد. این کشمکش سرنوشت اروپا را تعیین خواهد کرد.
ناپلئون، که درصدد مصاف عمده ای در اسپانیا بود، به فردریک ویلهلم دستور داد شتاین را از کار بر کنار کند. شاه، که هنوز در ممل به سر می برد، در دادن جواب موافق تأخیر می کرد، تا آنکه به او تذکر دادند که تا زمان موافقت او فرانسویان همچنان خاک پروس را در تصرف خواهند داشت. در 24 نوامبر 1808 شتاین دوباره از کار برکنار شد؛ و در 16 دسامبر ناپلئون از مادرید فرمانی صادر کرد و او را از تحت حمایت قانون خارجی ساخت؛ تمام اموال او را مصادره کرد؛ و دستور داد که او را در هر قسمت از اراضی تحت نظارت فرانسه بیابند دستگیر کنند. از این رو شتاین به بومن گریخت.
زیانی که به پروس رسید با انتصاب (1810) هاردنبرگ به عنوان صدراعظم و در واقع نخست وزیر جبران شد. وی پیش از این در امر حکومت شرکت داشت؛ وزارت دارایی را سروصورتی داده بود؛ مذاکرة صلح را در 1795 آغاز کرده بود؛ در مسئولیت شکست 1806 سهیم بود؛ و به اصرار ناپلئون معزول شده بود(1807). در این هنگام در سن شصت سالگی ضمن آنکه ناپلئون گرفتار عشق امپراطریس جدید خود بود، هاردنبرگ شاه را به سوی حکومت مشروطه سوق داد، و برای این کار او را ترغیب کرد که اول مجلسی از نجبا (1811) و سپس (1812) از نمایندگان ملت با اختیارات مشورتی برای جلوگیری از تندرویهای شاه تشکیل دهد. هاردنبرگ که از شیفتگان اصحاب دایرة المعارف فرانسه بود املاک کلیسا را به امور غیر روحانی اختصاص داد؛ در مورد تساوی مدنی یهودیان اصرار ورزید (11 مارس 1812)؛ از اشراف مالیات املاک و از پیشه وران مالیات بر درآمد گرفت؛ به انحصارات مزاحم اصناف خاتمه داد؛ و آزادی کار و تجارت را برقرار ساخت.
بازسازی سریع پروس میان سالهای 1807 و 1812 منبع نیروی نجاتبخشی را در خصیصة آلمانی آشکار ساخت. مردانی مانند شتاین و هاردنبرگ، که جزء اشراف نبودند، تحت نظارت فرانسویان مخالف و در زمان یکی از ضعیفترین پادشاهان پروس درصدد بازسازی کشوری شکست خورده، اشغال شده، و ورشکسته برآمدند؛ و ظرف شش سال آن را به قدرت و منزلتی رسانیدند که در 1813 توانست به صورت رهبر طبیعی جنگ آزادیبخش درآید. هر طبقه ای به این کوشش پیوست: اشراف برای رهبری ارتش به پیش آمدند؛ کشاورزان نظام وظیفة عمومی را پذیرفتند؛ بازرگانان قسمت اعظم عواید خود را به دولت دادند؛ مردان و زنان ادیب و دانشمند در سراسر آلمان خواهان آزادی مطبوعات، افکار، و مذهب شدند؛ و در 1807، در برلین، که تحت نظارت قوای فرانسه بود، فیشته سخنان مشهور خود را تحت عنوان خطاب به ملت آلمان ایراد کرد و ضمن آن از اقلیتی باانضباط خواست که مردم پروس را به سوی اصلاح اخلاقی و احیای ملی سوق دهند. در کونیگسبرگ، در ژوئن 1808، بعضی از اساتید دانشگاه

اتحادیه ای تشکیل دادند تحت عنوان اتحادیة اخلاقی و علمی که به نام تو گنبوند یا جامعة فضیلت شهرت یافت و وقف آزادی پروس شد.
در این ضمن شتاین در تبعید و فقر، به حال آوارگی به سر می برد؛ هر روز بیم آن می رفت که دستگیر یا کشته شود. در مه 1812 الکساندر اول از او دعوت کرد که به دربار امپراطوری در سن پطرزبورگ بپیوندد. او نیز به آنجا رفت و به اتفاق میزبان خود در انتظار آمدن ناپلئون بنشست.